جنونِ اندیشه

ساخت وبلاگ
نمی خواهم حضوری خراشنده و خلاف افکار عامه و معمول داشته باشم،کز می کنم و به تنهایی خود پناه می برم و تا نیازی پدید نیفتد به اجتماع آدم ها وارد نمی شوم که مبادا زیبنده ای را زهر کنم و مهری را مار نشان دهم.حاشا نمی کنم که من و تصوراتم در تضاد با آدم ها و تعبیر و تعریف شان از زندگی است.
امروز بر حسب نیاز به قیطریه رفته بودم ، در پارک روی نیمکتی نشسته و عبور زمان را برای موعد تدریسم به انتظار نشسته بودم،کودکان در این هوای دلپذیرِ گاه ابری و گاه آفتابی به نشاط و شادی مشغول بازی بودند و پدرها و مادرها گاه و بی گاه تصدقشان می رفتند.
به اندیشه درافتادم که چگونه ممکن است که یک انسان(مرد یا زن)از روی نخوت و در اوج هوس (به باور خودشان)و تمنای تن به ولنگاری و رعشه ،از کثیف ترین و متعفن ترین مایع درون بدنشان با کاری رکیک و دور از ادب(به باور خودشان) تصمیم به ساخت و آفرینش موجودی دیگر می گیرند و بعد به روی مبارک شان نمی آورند که این محصول همان نخوت و هوس و آز و درماندگی و عقب و جلو کردن ها و بالا و پایین پریدن ها و جفتک انداختن خود و جفت شان در زیر پتو بوده است،چطور می توانند ماحصل آن مایع بدبو و کار کثیف و خجالت آور را در انظار به نمایش در آورند و او را ببوسند و ببویند و دورش بگردند و...
چه خوب شد که موعد تدریس فرا رسید و من از جبر جنون و اندیشه به اجبار کار و نان درآوردن فرار کردم.

زمان...
ما را در سایت زمان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nabodan بازدید : 172 تاريخ : پنجشنبه 11 مرداد 1397 ساعت: 22:06