چرخِِ شوخِ چرکین

ساخت وبلاگ
بعد از مدت ها که به این خلوت دنج سر می زنم یادهایی در من زنده می شود قرارهایی که با خویش بستم و شکستم به لجاجت بستم و به ترحم شکستم.آلودگی ایام من،مردن رنگ های من،نه واژه زوزه می کشد و نه خون در رگانم می جهد،کجا بودم؟ آها،دلقک شده ام دیلاق،به ریش خودم می خندم.اوضاع گیتی سراسر سرگین است بی هیچ مسامحه ای،منظورم از گیتی همین خاوری است که میان افتاده است و گرنه غربی ها که داخل آدم حساب نمی شوند،البته شرقی های قرمز عزیز شده اند از زمانی که متبرک شدند و به ما کتاب کادو دادند و مام میهن را گلستان کرده اند و ترکمن چای،یادش به خیر فتحعلی شاه،دزد ها و قاتلان رهایند و سورچرانی میکنند، هیچ کس کک نمی گزدش ،گفتم کک، به جایش کک به تنبان اسد افتاده و کلر قاتقِ نان سوری ها می کند و البته همسرش مینی ژوپ پوشان و الله الله گویان قدس را دارد و کک هم نمی گزدش و خوب جولان داده است .بله به خودم می خندم که همچنان زیر کتابها مدفونم و معلوم نیست کی قرار است چیزی نو شود،بهار هم که بی مصرف افتاده است و تنها گلدان خانه ام از درنگ و باز عبور این فصل مرا یاد می آورد و تنها خواهش و تمنایم چراغی است به سان بانوی خوش خرام سپیده ها،تا به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم.

زمان...
ما را در سایت زمان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nabodan بازدید : 169 تاريخ : پنجشنبه 11 مرداد 1397 ساعت: 22:06